مرد جوانی نزدسقراط آمد و گفت : ای سقراط بزرگ برای کسب معرفت نزد تو آمده ام . سقراط مرد را کنار ساحل دریا برد وو دستی به آب زدند . سقراط سر جوان را به مدت 30ثانیه زیر آب فرو کرد و وقتی او را رها کرد از وی خواست تا بیرون از آب نفسی بکشد . از او خواست تا خواسته اش را تکرار کند. مرد جوان بریده بریده گفت : معرفت ای بزرگ .سقراط مجددا سر اورا زیر آب کرد و این بار کمی بیشتر سرش را زیر آب نگه داشت پس از چندین بار تکرار سقراط از او پرسید : چه می خواهی ؟ مرد جوان نفس نفس زنان گفت : هوا .... من هوا می خواهم . سقراط گفت : خوب است . حالا هر وقت که معرفت را به اندازه هوا خواستی آن را به دست می آوری .
اطلاعات هفتگی