زندگی ساعت دیواریست . از رویش ساعت ساختم تا یادم نرود خوابم یا که بیدارهوشیاری حق ندارد بخوابد . وخودش را به ندیدن و نشنیدن بزند. یادم باشد کارهای زیادی برای انجام دادن دارم ولی هر یک به نوبت . زندگی ثانیه هاست . نه عمر طولانی . زندگی در حوضچه اکنون است .ثانیه هایی که عین واگن های قطارباری قرار است نیکی هایم را حمل کنند تا مقصد خدا . کنار هم طولانی ترین قطار است اما در عالم هستی چه واگن های زیادی که خالی است . مهم نیست کجا هستم . یادم باشد واگن های قطارم خالی از دست نرود چون برنمی گردد . زندگی بارش ثانیه هاست از ابر امید ابر سخاوت خداوند .از آن بالا فرصتها هدیه داده می شوند . موهبتی به من و تو تا به لیاقت برسیم . لیاقت دیدار خدا ، زندگی فرصت لایق شدن است فرصتها را به یاد خدا معطر کنیم عین گلاب ، خدا زندگی را تقسیم کرده به تعداد ثانیه ها . یکمرتبه نخواست تا ره صد ساله روی .چرا ناامیدی ؟ مگر خدا را نمی شناسی ؟ او که تکرار می کند طلوع را،بارش باران را هنوز کودکان را متولد می کند این چه شباهتی با ناامیدی دارد ؟ دلیل بزرگی برای از دست ندادن ما دارد . مگر می شود ساخته اش را فراموش کند؟ از هر دری که کلیدش خود اوست یکی مثل اراده از رویش ساخته و داده تا ما زیاد پشت در نمانیم . خود او گفت : توبه پذیرم . راهی پیش پایم ساخته تا فکر نکنم زندگی بن بست است و شانس تکرار شدنی نیست ، احترامت کرده قلم مو و یک بوم نقاشی به تو داده . اعتمادت کرده و این همه ایده روی زمین پاشیده تا از روی این الگوها یک طرح از خودت بزنی .زندگی زیباست .
اطلاعات هفتگی